میان سر خیمه که از چرم کنند و دیرک خیمه در آن جای دهند و خیمه بدان برافرازند. کربه، چوب خانه که در آن سر ستون خانه در کنند. (منتهی الارب) ، انبار چوب. محل نهادن چوب (مخصوص به خیمه و جز آن) : و سراپرده و بنه و پایگاه و خزانه و چوب خانه... و بفرمود تا منجنیقها آتش زدند و چوب خانه سلطان و بازار لشکر و هر آلت که نقل نمی شایست کردن بسوختند. (راحه الصدور راوندی)
میان سر خیمه که از چرم کنند و دیرک خیمه در آن جای دهند و خیمه بدان برافرازند. کَرَبَه، چوب خانه که در آن سر ستون خانه در کنند. (منتهی الارب) ، انبار چوب. محل نهادن چوب (مخصوص به خیمه و جز آن) : و سراپرده و بنه و پایگاه و خزانه و چوب خانه... و بفرمود تا منجنیقها آتش زدند و چوب خانه سلطان و بازار لشکر و هر آلت که نقل نمی شایست کردن بسوختند. (راحه الصدور راوندی)
پاره ای چوب. تراشه و قطعه ای از چوب. (ناظم الاطباء). گفتند بر سر آب میروی گفت چوب پاره ای بر آب برود. (تذکره الاولیاء). لهاز، چوب پاره ای که بدان سوراخ تبر و چرخ چاه را تنگ کنند. (منتهی الارب) ، مالۀ برزیگران که بدان زمین شیار کرده را هموار سازند. (ناظم الاطباء)
پاره ای چوب. تراشه و قطعه ای از چوب. (ناظم الاطباء). گفتند بر سر آب میروی گفت چوب پاره ای بر آب برود. (تذکره الاولیاء). لهاز، چوب پاره ای که بدان سوراخ تبر و چرخ چاه را تنگ کنند. (منتهی الارب) ، مالۀ برزیگران که بدان زمین شیار کرده را هموار سازند. (ناظم الاطباء)