جدول جو
جدول جو

معنی چوب خواره - جستجوی لغت در جدول جو

چوب خواره(خوا / خا رَ / رِ)
چوبخوار. چوب خوارک. سرفه. (زمخشری). ارضه. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (دستور اللغه). موریانه. اورنگ (در تداول مردم قزوین). رجوع به موریانه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چوب خوارک
تصویر چوب خوارک
موریانه، نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند
تافشک، رشمیز، رونجو، ریونجو، لبنگ، دیوک، ارضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب خواره
تصویر آب خواره
هر ظرفی که با آن آب یا شراب می خوردند
فرهنگ فارسی عمید
رجوع به چکش خور شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
کسی که دوغ خورد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(وَ شِ)
لوت خوار:
شیرخواره چون ز دایه بسکلد
لوت خواره شد مر او را می هلد.
مولوی (مثنوی نیکلسون دفتر 3 ص 73)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رَ)
چوبخوار. موریانه. رجوع به چوب خوار و موریانه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ /نِ)
میان سر خیمه که از چرم کنند و دیرک خیمه در آن جای دهند و خیمه بدان برافرازند. کربه، چوب خانه که در آن سر ستون خانه در کنند. (منتهی الارب) ، انبار چوب. محل نهادن چوب (مخصوص به خیمه و جز آن) : و سراپرده و بنه و پایگاه و خزانه و چوب خانه... و بفرمود تا منجنیقها آتش زدند و چوب خانه سلطان و بازار لشکر و هر آلت که نقل نمی شایست کردن بسوختند. (راحه الصدور راوندی)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
پاره ای چوب. تراشه و قطعه ای از چوب. (ناظم الاطباء). گفتند بر سر آب میروی گفت چوب پاره ای بر آب برود. (تذکره الاولیاء). لهاز، چوب پاره ای که بدان سوراخ تبر و چرخ چاه را تنگ کنند. (منتهی الارب) ، مالۀ برزیگران که بدان زمین شیار کرده را هموار سازند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوغ خواره
تصویر دوغ خواره
کسی که دوغ خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکش خواره
تصویر چکش خواره
چکش پذیر، قابلیت تخته شدن و گرفته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
لوت خوار: شیر خواره چون ز دایه بسگلد لوت خواره شد مر او را می هلد. (مثنوی نیک. 73: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوبخوارک
تصویر چوبخوارک
کرمی است که چوب و پشمینه و پلاس را بخورد و ضایع سازد ارضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوبخوار
تصویر چوبخوار
کرمی است که چوب و پشمینه و پلاس را بخورد و ضایع سازد ارضه
فرهنگ لغت هوشیار